فَلس

هرچه ما را لقب دهند آنیم

فَلس

هرچه ما را لقب دهند آنیم

چشم‌زخم

چشمبه مرد زنگ زدم. همان ‌که با من هم‌فامیل است بی‌که فامیل باشد.

صدایش آرام بود.خجالتی.بی‌اعتماد‌به‌نفس‌.

گفت کسی نیست برای جلسه. گفتم من هستم او هست...ما باشیم بقیه هم می آیند.

خودمان شروع کنیم.

مکث کرد.

فامیلم را پرسید.

گفتم

. دیشب اسمش را سرچ کرده بودم و این‌جا و آن‌جا ازش نوشته دیده بودم.

گفت خوشحال می‌شود.

بعد سیوش کردم توی پروفایل واتساپش نوشته بود:

همه‌ی زخم‌های من از «چشم »است. فکر کردم یاخدا...خوب حرف می‌زند.