وسط گردباد اتاقم نشستهَم. از صبح درگیرشم. تموم نمیشه. لباسا رو باید تا کنم ..کتابا رو ببرم اتاق کامپیوتر..از زیر تخت کتاب و دروغگویی رو میکشم بیرون و راستگویی رو میدم تو...الکی.
درغگویی رو میکشم بیرون و در ستایش عشق و یه شورت مستعمل زنونه و دوتا مداد دور چشم و ابرو و یه رژگونه برنزهی سیاه کننده که تصمیم میگیرم همون لحظه بندازمش دور چون رو سینهی هر کی رفته پیرنش فاکیده شده و بعد که با من بد شده و قهر کرده نالیده که یادته اون روز رو پیرنم بیادب شدی در صورتی که من داشتم عشق میورزیدم.. ..جلد سهی پروست رو هم میارم بیرون...اینو نمیبرم جایی کار دارم باش...جلد دو و یکش رو میذارم که بعدا ببرم اونجا..تو اتاق شامپیوتر..
بیشعوری ..اینم باید میخوندم...آدماهایی گوزو خیلی تعریفشو دادن..برم ببینم سلیقهی پارهی همیشه برزیلیاشون چقدر درخشانه.
حالا به نانا گقتم دخترِ جاکشها( اشاره به خانوادهی پدری...یعنی پدرانت اینکارهاند) ...پدر سگ...الان سرما میخوری...چون دو ساعته از حموم اومده بیرون و با یه شورت مایویی میگرده..عطسه هم کرد..این ترجمهی فحشهاس برای همین نامانوس ممکنه باشه.
نانا داره گریه میکنه حالا که یعنی گناه داره...الان داد زدم لباس پوشیدی؟
فکر کنم جدی جدی کتک بخواد.
تموم نمیشه اتاق مردهشور بردهام..چقدر کتاب رسیده تا سقف...چقدر وسیله آرایش رو هم تا نصف دیوار رو گرفته..چقدر هم رنگای بیخود..کی سایه سبز میزنه؟ قورباغهام؟...ستِ سایهی چوسی...یعنی دودی...لباسا تو رو خدا....یه شورت عجیب مخصوص سال هم زیر تخت پیدا کردم ...با نوک خودکار برش داشتم انداختم تو سطل...از توش یه عنکبوت فرار کرد...عجیب از اون جهت که عنکبوت توش خونه درست کرده..دادتش اجاره سال.
نانا حالا مو شونه کرده و تمیز اومد بوسیدم.
خیلی.
گفت خودم لباسامو انتخاب کردم اما بابا موهامو بست..من خیلی گیج و منگم ..امروز نماز هم خوندم اما نه رستگار شدم و نه کارام خوب پیش رف...همهی اینا به کنار باید پیادهروی هم برم...صد سال هم نمیشم شص و یک...شص و سه هم خوبه. امروز رفتم رو وزنه بهخاطر ی گرم چراغش قرمز شد..یعنی اضافه کردی...فحشش دادم..دوست داشتم بکوبمش..یه گرم رو نشون میده و برات متاسف میشه با رنگ قرمز اما کم کنی زورکی سبز میشه...
بعد یه سری عنها هستن میان تو واتساپ آدم.
عادتهای منفی:
یکروز یک خارپشت یک مار را میکند..مار حامله میشود و میگوید حالا چطور بچههایت را دنیا بیاورم آنجایم زخمی میشود..
بیایید با خارپشتهای تیغدار ک...خار خاری نخوابیم...
این است نتیجه.
...اییده شد واتساپ با در و گهر روانشناسی ..
یکی دور روز بیشتر نمیتونم ارتباط را تحمل کنم..مریض میشم..واقعا مریض میشم.
حذفش میکنم حالا.