فَلس

هرچه ما را لقب دهند آنیم

فَلس

هرچه ما را لقب دهند آنیم

نشسته بودم روی تخت و باقله تمیز می‌کردم. دلم می‌خواد باقله درست کنم با گوشت. هیچ‌وقت اون باقله‌پلو و گوشتی که پیش بلوط خوردم یادم نمی‌ره.

هیچ‌وقت.

یامی بود واقعا.
دارم ترانه‌ی حاول رو که لینکش رو گذاشتم توی کانال و ترجمه‌اش رو می‌شنوم...فرستاده بودم برای سال نشنیده بودش.
گله ندارم.
منم فوتبال نمی‌بینم.
شبیه هم نیستیم. علایق‌مون شبیه هم نیست. دید‌مون. جهان‌بینی‌ و ....پسر ف کمش کرد...چسبید به فنس:

خانم فلانی.

- ها؟

- این ترانه رو می‌دید؟...می‌خوامش.

- چطوری بفرستمش؟

- شماره‌ی من رو دارید؟

- نه..تو گوشی سال هستش. ازش بگیر.

- دستت درد نکنه.

چیزی نمی‌گم..می‌رم پرده‌ی حدفاصل ما و اونا رو آویزون می‌کنم. سر همین پرده مادر و خواهرش قهر کردن...فکر می‌کنم روز مهندسه امروز.

می‌دونم براش مهم نیست اما می‌نویسم براش روزت مبارک مهندز.